الهه ی الهام
انجمن ادبی
« جامه ی سیاه سرو» من امشب از غم باران سخن نخواهم گفت من از شکستن یاران سخن نخواهم گفت از این شکوفه ی نشکفته ای که پرپر شد از این پرنده ی نالان سخن نخواهم گفت صدای رعد ستمگر چو در هوا پیچد ز خیل ناشنوایان سخن نخواهم گفت اگرچه دست شقایق گره گره خورده است کنار جوی گریزان سخن نخواهم گفت ز مُردن تن تا خورده ی بهاران هم به زیر خاک بیابان سخن نخواهم گفت ز جامه های سیاهی که سرو می پوشد به سوگ تلخ بهاران سخن نخواهم گفت به دست و پا زدن لاله های کوه قسم که از حکومت طوفان سخن نخواهم گفت چو مرگ قُمری احساس می رسد از راه از آن عزیز غزلخوان سخن نخواهم گفت در این خرابه که امّید، تازه می میرد ز پوچ بودن ایمان سخن نخواهم گفت فدای چشم تو امّا بدان که دیگر بار من از نشانه ی باران سخن نخواهم گفت! شاعر: حسن معقول چهار شنبه 13 شهريور 1387برچسب:لهه ی الهام,سلمانی,سخن نخواهم گفت,حسن معقول, :: 9:43 :: نويسنده : حسن سلمانی موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|